جدول جو
جدول جو

معنی نشان بودن - جستجوی لغت در جدول جو

نشان بودن
(عُ گِ رِ تَ)
انگشت نما بودن. (یادداشت مؤلف).
- نشان بودن به...، بدان صفت نام بردار و علم بودن:
صد از نامداران و گردنکشان
که بودند هر یک به مردی نشان.
فردوسی.
چون ملت رسول به پاکی ستوده ای
چون رحمت خدای به نیکی نشانیا.
ابوالفرج رونی.
گرچه بازوی هنر داری و دست و دل کار
ورچه در جنگ بدین هر سه نشانی و سمر.
فرخی.
- نشان بودن در...، معروف به ودن. سرشناس بودن. مشارٌ بالبنان بودن:
پذیره شدندش همه سرکشان
که بودند در پادشاهی نشان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
چیزی یا کسی را به کس دیگر نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
(عُ شُ دَ)
سبقت بردن. (آنندراج) :
دوفیل اند خرطوم درهم کشان
ز هر دو یکی برده خواهد نشان.
نظامی (از آنندراج، از غوامض سخن)
لغت نامه دهخدا
نشان گذاشتن علامت گذاشتن، توقیع کردن برنامه و مکتوب، مهر کردن امضا کردن: و تا دست بکار برد پای فرازمین نکرد قلم تا بر کاغذ نهاد قلم در ملک کشید و تا نشان کرد علامت خیر کس ندید، انگشتری یا حلقه برای دختر نامزد خریدن و در انگشت وی کردن بنشانی نامزدی نامزد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
ابراز کردن، ارائه کردن، اظهار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشان کردن
تصویر نشان کردن
((نِ کَ دَ))
علامت گذاشتن، مهر کردن، نامزد کردن، برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
((~. دَ))
سراغ دادن، نمایاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
بروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
Concern, Fret, Worry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
Demonstrate, Indicate, Show
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
démontrer, indiquer, montrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
concerner, s'inquiéter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
প্রদর্শন করা , নির্দেশ করা , দেখানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
চিন্তা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
प्रदर्शित करना , संकेत करना , दिखाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
चिंता करना , चिंता करना , चिंता करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
dimostrare, indicare, mostrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
mengkhawatirkan, khawatir
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
preoccupare, preoccuparsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
demonstrieren, anzeigen, zeigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
menunjukkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
демонстрировать , указывать , показывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
betreffen, sich sorgen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
demonstreren, aanduiden, tonen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
betreffen, zich zorgen maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
демонструвати , вказувати , показувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
хвилюватися , хвилюватися , хвилюватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
беспокоить , волноваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
demonstrować, wskazywać, pokazywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
martwić, martwić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
demostrar, indicar, mostrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
preocupar, preocuparse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
demonstrar, indicar, mostrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
preocupar, preocupar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نگران بودن
تصویر نگران بودن
endişelenmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی